♥♥مـــــن و خــــــدا♥♥


سلام خـــــــــــــــــوش اومدید ♥ با هرکــــــی ســــــــاختم بــــــــــــــاختم
by : x-themes


عکس

به کلینک خدارفتم تاچکاپ همیشگی ام را انجام دهم

فهمیدم که بیمارم......

خدافشاره خونم راگرفت

معلوم شدلطافتم پایین آمده!

فهمیدم مشکل نزدیک بینی هم دارم

چون نمی توانستم دیدم راازاشتباهات اطرافیانم فراترببرم

زمانیکه ازمشکل شنوایی ام شکایت کردم

معلوم شد که مدتی است صدای خداراآنگاه که درطول روزبامن سخن می گویدنمی شنوم...!

خدای مهربونم برای همه ی این مشکلات به من مشاوره رایگان داد

ومن به شکرانه اش تصمیم گرفتم

ازاین پس تنها ازداروهایی که درکلمات راستینش برایم تجویزکرده است استفاده کنم:

هرروزصبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل ازرفتن به محل کاریک قاشق آرامش بخورم

هرساعت یک کپسول صبریک فنجان برادری ویک لیوان فروتنی بنوشم

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدارکافی عشق بنوشم

وزمانیکه به بسترمیروم دوعددقرص وجدان آسوده مصرف کنم.

 

 

 



اگر دیگران با شما با "عـــشق و احـــترام" رفتار نمی کنند، برچسب "قیمت" خود را بازنگری کنید. احتمالا قیمت ناچیزی برای خود قائل شده اید. این شما هستید که با "پذیرش رفتار آدمها" به آنها ارزشتان را گوشزد می کنید.
از بخش "اجــــناس تــخفیف دار" جدا شده و در پشت ویترین "اجــــناس گـــرانـبها" قرار بــــگیرید !!!


دختر کوچولو

دختر کوچولویی بود با مادر و پدرش،

مدتی بعد یه پسر به جمع خانواده اضافه شد.

چند روز که از تولد نوزاد گذشت،

دخترک به مامان و باباش اصرار کرد که اونو با نوزاد تنها بذارن.

اما مامان و باباش می‌ترسیدن که دخترشون حسودی کنه و بلایی

سر داداشش بیاره. دخترک اونقدر اصرار کرد که اونا تصمیم

گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.

دخترکوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد و گفت :

داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….

به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟

آخه من کم کم داره یادم می ره؟؟؟؟؟؟



خُـــدایــــِ مَـــــن خُـــــداییــــــست

کِـــــه دَستـــــ گیـــــر اَســـتـــ

نــــه مُـــچ گیـــــ
 


 

 

این بار می خواهم از تو بگویم

 

از تو که در کرانه ی عالم،یگانه ای.

 

از تو که به من عشق بخشیدی و آموختی دوست داشتن را.

 

پروردگار من!

 

آنگاه که نام تو را بر زبان می آورم ،لحظه های غبار زندگیم آکنده می شود از شمیم خوش بودنت!

 

قلب بی تابم رنگ تو را می گیرد و وجودم سرشار از وجود توست.

 

بی نیاز ترین!

آن هنگام که دست خواهشم را ملتمسانه به سویت دراز می کنم،خوب می دانم معبود من

سخاوتمند تر از آن است که لطافت دست یاریگرش را از من دریغ کند.

 

مهربانا!

 

آن زمان که می ستایمت و با تو سخن می گویم،حس غروری متواضعانه مرا به تو پیوند می زند....

پیوندی ناگسستنی تر از پیوند ماه و مهر


خدایا

من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم

که تو

در عرش کبریائیت نداری

من چون توئی دارم

وتو

چون خودی نداری


          گفتم: خدایا از همه دلگیرم
                                                           گفت: حتی از من؟
گفتم :خدایا دلم را ربودند
                                                         گفت:پیش از من؟
گفتم خدایا چقدر دوری!
                                                    گفت: تو یا من؟!
گفتم:خدایاتنها ترینم
                                                    گفت:پس من؟
گفتم:خدیا کمک خواستم
                                                   گفت:از غیر من؟؟؟
گفتم: خدایا دوستت دارم
                                                   گفت:بیش از من؟؟؟
گفتم: خدایا انقدر نگو من

                                                 گفت:من توام ، تو من...


درد دل با خدا
 

 

من و تو آغوشت بگیر خدا میخوام بخوابم

 

آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم

 

من و تو آغوشت بگیر میخوام واست بخونم

 

روی زمین چقدر بده میخوام پیشت بمونم

 

کی گفته باید بشکنم تا دستم و بگیری

 

خسته شدم ار عمری غربت و غم و اسیری

 

کی گفته باید گریه شبامو در بیاری

 

تا لحظه ای وقته شریفت و واسم بذاری

 

توی آغوش تو آرامش محضه

من و با خودت ببر حتی یه لحظه

فقط هم من و بردار رو ببر از این زمین ناجور


روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به

 

کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را

 

دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها

 

از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد

 

از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که

 

داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما

 

دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.مرد کمی

 

جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل

 

پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می

 

فرستند.مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با

 

عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند

 

را برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و یک

 

فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید:

 

شما چرا بیکارید؟فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است.

 

مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط

 

عده بسیار کمی جواب می دهند.مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه

 

می توانند جواب بفرستند؟فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط

کافیست بگویند: خدایا شکر


فقــــــــــــــــــط خدا

 

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

گفتم : اگر وقت داشته باشید .

خدا لبخند زد

وقت من ابدی است .

چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

خدا پاسخ داد ...

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .

این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .

این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .

زمان حال فراموش شان می شود .

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .

و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .

بعد پرسیدم ...

به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .

اما می توان محبوب دیگران شد .

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .

بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .

و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .

اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .

یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .

یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .

و یاد بگیرن که من اینجا هستم

همیشه



تــــــــا حالا از خودت پــــــــــرســــــــــیدی؟؟؟

 

 

 

 


راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟

تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی

هستیم که از

زندگی خیری ندیدیم


شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:

قیمت یه روز بارونی چنده؟








یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟

حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه


اسکناس درشت بدی؟

پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟







ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم

بشینی به گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی


بوته هاش ازت پول نمی گیرن





چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟

می ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.

آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!




این جوری فقط می خواد بگه منم هستم

فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع

شروع شد،

کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم

بارون لک می زنه.



هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟

شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟

اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟

ابرا رو می گم هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟

هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو

انرژی می کنه  و به موجودات زمین می بخشه؟!

ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟





برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟

چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟

بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟

چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟

چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟






تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل

گوش کنی پول بدی؟

قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار

رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!





خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری

و بچسبونی به دیوار اتاقت ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی

می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی.

گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه،

بلکه پررنگ تر هم میشن

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک

می کنه و می بره.







تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی :

قیمت یه دست سالم چنده؟

یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟

چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!

قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟





خیلی خنده داره نه؟

و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...


اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری

ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟

چی خیال کردی؟

پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!





اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت

می ذاری    تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت

پس بگیره.

پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...



اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟

قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟


چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم

اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی ميکنی!




قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر

به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : ♥♥♥♥مـــــن و خــــــدا♥♥♥♥,
چهار شنبه 7 فروردين 1387 13:34 |- ♥♥hamed051 -|

ϰ-†нêmê§